هیوا علیزاده هستم با امضای هیوا ، منشی دفتر اژدهاهادوستان . اینکه چطور به این سمت رسیده ام خودش ماجرایی دارد که می توانید داستانش را همینجا بشنوید. این عکس از من برای ۳۱ فروردین سال ۱۴۰۲ روز پنجشنبه حدودای ساعت ۱۳ در محل پارک شهر تهران سَرِ « سفرهی سی دوستی» می باشد.
شغل من در دفتر اژدهاهادوستان دریافت پیام ماموریت اژدهاها در خواب، گاهی هم در بیداری است و بعد تنظیم نامه هایی که لازم است به دست اژدهاهادوستان برسد تا بتوانیم سر سفره ها جمع شویم و ماموریت را به سرانجام برسانیم. البته همین که گفتم یعنی کلی کار که تا منشی نباشی یا همکار دفتر اژدهاهادوستان نباشی ،شاید درکش سخت باشد !
مانند هر شغل و حرفه دیگری سختی ها و خطر های خودش را دارد مثلا یک بار که جعبه ماموریت را باز می کردیم آتش اژدهایی بیرون زد و نوک موهام سوخت و مجبور شدم کوتاه شان کنم البته آن موقع تازه کار بودم !
و مانند هر حرفه دیگری لازم است ویژگی هایی داشته باشی که لیستی از آن ها را در ادامه قرار می دهم.
لطفا آن ها را مطالعه کنید اگر این ویژگی ها یا ویژگی های مشترکی را در خودتان می شناسید در اولین فرصت به دفتر اطلاع بدهید تا برای مصاحبه از شما دعوت شود من بسیار مشتاق داشتن همیار در کارهای منشی هستم .
- یک : از شیر، عسل خورده باشی
- دو : حداقل صد تا زنبورعسل یکدفعه نیشت زده باشند
- سه : میمون و قورباغه را با هم به گردش برده باشی
- چهار : بیش از بیست ساعت به تماشای بلبل لابه لای خارهای گل نشسته باشی
- پنج : یک سینی لواشک را در یک ماموریت مخفیانه ، تنهایی خورده باشی
- شش : از جوی آب آن هم سطل سطل به بیش از پنجاه درخت آلبالو گیلاس آب داده باشی
- هفت : کنار بخاری نفتی در تاریکی به قصه ها گوش داده باشی
- هشت : گنجشک خودش روی دستت نشسته باشد
- نه : دم کلاغ آزادی را ناز کرده باشی
- ده : زیر نور شمع در تاریکی شعر نوشته باشی
- یازده : بیش از بیست ساعت آشغال از جوی آب ها جمع کرده باشی
- دوازده : آرزوی اژدهاسواری داشته باشی
- سیزده : اژدها دیده باشی
- چهارده : برای درست کردن پاستای ریحون، ریحون کاشته باشی و هر روز به آن سر زده باشی
- پانزده : سقوط آزاد داشته باشی
- شانزده : گنجشک شده باشی آن هم با سابقه بیش از چهار سال
- هفده : تولد بچه زنبور را داخل کندو دیده باشی
- هجده : با ستاره ها بازی کرده باشی
- نوزده : بادبادک ساخته باشی
- بیست : شازده کوچولو را حداقل چهار بار خوانده باشی
- بیست و یک : با چشم های بسته عقبکی راه رفته باشی
- بیست و دو : از ترس از ته دل جیغ زده باشی
- بیست و سه : شوری اشک هایت را چشیده باشی
- بیست و چهار : از خنده غش کرده باشی
- بیست و پنج : یک رازی داشته باشی که هیچکسی جز خودت نداند
- بیست و شش : از دیدن برق نگاه خوشحالی بچه ها ، قلبت یک جوری بشود
- بیست و هفت : از شبنم های صبحگاهی چشیده باشی
- بیست و هشت : بزغاله بغل کرده باشی
- بیست و نه : پرش عنکبوت را کف دستت حس کرده باشی
- سی : دست های کوچولوی یخ زده ای را بین دست هایت گرم کرده باشی
و ....
هفتاد مورد بقیه را اگر کلمه رمز را برایم نوشتی بهت خواهم گفت وگرنه کم کم اینجا اضافه خواهم کرد.
سلام
دعوت می کنم از شبکه اجتماعی ویترین جهت انتشار اخبار و رویدادهایتان استفاده نمایید
با سپاس