۴ مطلب با موضوع «طراحی و اجرای تجربه های یادگیری :: گنجشک» ثبت شده است

پرواز گنجشکی در گلاب دره

 

از رگبار و حسابی خیس شدن های مان ردپایی در این تصاویر نیست چون باران آنقدر شدید بود که امکان عکاسی نداشتم ! 

 ولی بعید می دانم از خاطره های ما که زیر آن رگبار دور هم جمع شدیم و خندیدیم و نوبتی در یک لیوان مشترک ! چای نوشیدیم ، پاک شود چنین ردپایی از باران از آسمان از با هم ساختن های مان ! 

 

گنجشک : 

گامی نرم جویای شادمانی کودکی

در راهِ با کودکی برای کودکی

اگر درباره گروه گنجشک و فعالیت هایش ، پرسشی داشتید ، خوشحال میشویم که در میان بگذارید 

 

جایگاه چیدن عکس : 

۲۰ مهر ۱۴۰۲ - گلاب دره - تهران 

عکس از : علی‌رضا-

۰ نظر
هیوا علیزاده

ردپای چراغی که دست توست

 


سیستم آموزش و پرورش رسمی با من کاری کرده است که یکی از وحشت های من زمان به مدرسه رفتنِ کودکان است !
سخت می ترسم !
سخت می ترسم از اینکه چه بر سر فرزندان مان می آید وقتی به قیمت ادعای آموزش حروف و اعداد و طبقه‌بندی زنده و غیرزنده !  ، آسمان را ، کوه را ، حق بازی کردن را ، حق شاد بودن را ، حق جست و خیز کردن ، حق به خاک آغشته شدن ، حق تر شدن در گل و لای ، حق حس درد از زمین خوردن ، حق نوازش نسیم ، بوسه آفتاب ، آغوش کوه از آن ها گرفته می شود.
چه بر سر فرزندان مان می آید وقتی آن ها را راهی مدرسه قفسی  می کنیم !
مدرسه ای که قرار نیست قفس باشد ، قرار نیست کارش کور کردن نگاه کنجکاو کودکان مان باشد ، قرار نیست از آن بترسیم !
قرار نیست بال خیال کودکان مان را بچیند !
قرار نیست گذرگاه کودکی به بزرگسالی باشد !
قرار است امن باشد برای گنج های مان که کودکان هستند !
قرار است ارج نهد کودکی را !
قرار است محلی برای به اشتراک گذاشتن میراث یک سرزمین یک جهان باشد تا بیابیم زیبایی زندگی را !
قرار است جایی باشد تا شکوفا شویم از خویشتن خویش !


این روزها کم نیستند مادر و پدر های نگرانی که از من می پرسند چه کنیم ، بچه مان را مدرسه بگذاریم یا نگذاریم ؟
کدام مدرسه بگذاریم ؟ و ....
با هم به گفتگو می نشینیم چه بسا ساعت ها ، و در تمام مدت غمی وجود من را فرا گرفته است ! که چطور !
چطور ممکن است کودکی را شناخت ، مزه کرد و بعد چنین سیستم آموزش و پرورش رسمی بد سلیقه و بی مزه ‌و ناکارآمدی برای ساخت فرصت های « رشد » عَلَم کرد !
چطور می توان گنجینه ای همچون « کودکی » را چنین مصرانه در یک جامعه نادیده گرفت !
چطور می توان در سرزمینی به وسعت ایران و با چنین تنوعی از زیست از فرهنگ ، کودکان را مجبور کرد که یکجور آن هم یک جور ناجور بزرگ شوند !
آری من می‌ترسم از فرستادن کودکان مان به مدرسه !
نمی دانم امروز چه کنیم ، آن چیز که می دانم این است که با هم به گفتگو بنشینیم از ترس های مان از آرزوهای مان برای کودکان مان .
آن چیز که می دانم این است که بدانیم حق ما نیست که بپذیریم کودکان مان آموزشی بی‌هویت و مخالف با جان کودکی را تجربه کنند.
آن چیز که می دانم این است که حق ما نیست ، آموزش را پشت ویترین به نمایش بگذارند و با قیمت گزاف بفروشند، به ما که نگران فرزندان مان هستیم
آن چیز که می دانم این است که باید بدانیم لازم است کاری کنیم ، دست در دست یکدیگر، همدلانه تا راهی بیابیم .
آن چیز که می دانم این است که یافتن این راه و راهپیمودنش سخت است ، سختْ سخت است ! لازم است از کودکی بیاموزیم که چطور مصرانه و بازیگوشانه ، سرخوشانه خود را از سراشیبی بالا می برد حتی اگر بارها و بارها زمین خوردن را تجربه کند .
بسیار چیزهاست که در این راه نمی دانم ، آن چیز که می دانم این است که بدون دانستن کودکی بدون مهر ورزیدن به جان کودکی ، نمی توان برای بالیدن کودکی گام برداشت .
بیایید دل بدهیم به کودک درون مان ، بیابیمش ، چراغ را به دست او بدهیم ، بگذاریم راهنمای مان باشد در این راه پر فراز و نشیبِ تاریکِ سرد ، او می داند چطور ما را به زمین خوردن به ایستادن خو دهد ، یادمان باشد ما ایستادن را از همان ابتدا با زمین خوردن های مان فرا گرفتیم .
ما راه های مان را با نمی دانستن های مان روشن کردیم .
بیایید قدر این پرسش را که « نمی دانم فرزندم را به مدرسه بسپارم یا نه ؟! »
بدانیم ! با همه ترس هایش !
دل دادن به این پرسش نور می دهد به راه ما که نمی دانیم ! با همه ترس هایش !
انتخاب مان در برابر این پرسش هر چیز که باشد ، خود موجودیت این پرسش از نظر من باارزش است 
با همه ترس هایش !

پی نوشت : شخصا نظرم درباره مدرسه فرستادن یا نفرستادن کودک با توجه به شرایط جامعه و مدارس این است که پاسخ واحدی برایش وجود ندارد و بسیار به شرایط زیست کودک و نیازمندی هایش ، به نوع نگاه خانواده و اولویت هایش بستگی دارد.


جایگاه چیدن فیلم :
سفر گنجشک ها به قشم - بهمن ۱۴۰۱

۰ نظر
هیوا علیزاده

ردپای کتابخوانی در گنجشک

 


یکی از کارهایی که گنجشک ها دور هم انجام می دهند
پرواز در باشگاه کتاب و فیلم گنجشک است
تعدادی از گنجشک ها بنابر علاقه شأن عضو باشگاه شده‌اند و دیشب کنار هم سومین دورهمی باشگاه حول همراهی با یک گوزن شاخدار ! از کتابی به عنوان «گوزن شاخدار فایده اش » چیست را، شکل دادیم .
البته در این پنج سال که گنجشک از تخم در آمده است ، پروازهای زیادی را با بال‌های کتاب های مختلف تجربه کردیم ، با این حال همیشه برای من تازگی دارد وقتی کتابی را که حتی ممکن است بیش از بیست بار خوانده باشم یا در کارگاه های مختلف برده باشم بازهم در یک جمع گنجشکی می خوانیم و درباره اش جیک جیک می کنیم .
جمعی که از یک طرف به دنیای آدم بزرگ ها وصل می شود و گفتگوهای آن حال و هوا و از یک طرف به دنیای نوجوانی و گفتگوهای خاص خودش .
و من لبریز می شوم از شوق این ارتباط‌ها را ساختن
از پرواز دادن افکار و دغدغه‌های مان در پناه شخصیت های ادبی یک اثر هنری 

دیشب درباره «فایده» داشتن بسیار جیک جیک کردیم و لایه‌های آن را کاویدیم ، سرنخ های جالبی دست مان را گرفت 


سپاسگزارم از گنجشک برای بودنش
تولدت مبارک عزیزدلـم


برای آشنایی بیشتر با گروه گنجشک می توانید همینجا کلیک کنید.

#ردپا
#ردپا_گنجشک
#گنجشک
#گامی_نرم_جویای_شادمانی_کودکانه
#جیک_جیک
#تولد_گنجشک
#برای_کودکی
#آموختن_زیباست
#نوجوان
#مادر_پدر
#مردم
#کتابخوانی
#کتاب
#گوزن_شاخدار_فایده_اش_چیه
#زن_زندگی_آزادی
#ایران
#امید 

۰ نظر
هیوا علیزاده

گنجشک در آشیانه

از نظر من تا وقتی در این دنیا حتی اگر یک کودک باشد و یک برگ سبز ، کافی است که من با همه توان برای زندگی تلاش کنم ، 

می دانید چرا ؟ 

چون برق چشم های تان ، کهکشان روی زمین است برای من .

می دانید چرا ؟ 

چون ، خنده های تان ، موسیقی زندگی است برای من . 

می دانید چرا ؟ 

چون دلم می خواهد در راه تلاش برای افق های روشن گام بردارم ، افقی که از آن شماست ، حتی اگر من نباشم .

می دانید چرا ؟ 

چون من شما را خیلی دوست دارم 

گنجشک : « گامی نرم جویای شادمانی کودکی » و هر جیک « جان یافتن کودکی » است. 

گنجشک در مرداد سال ۱۳۹۷ به دنیا آمد و تا به امروز با پروازهای کوچکش «ردپا» می گذارد در دل زمانه‌اش

---------------------------------------------

جایگاه چیدن عکس : 

آشیانه گنجشک - ۱۸ تیر ۱۴۰۲

چیدن عکس با علیرضا 

 

۰ نظر
هیوا علیزاده