۴ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

تلاش برای راه اندازی کتابخانه در یک روستا

یکی از پروژه هایی که مشغول آن هستم،که خود دلیل شروعش و تا اینجا رسیدنش ماجرایی است بیش از دو سال !  یاری رسانی به آقا معلمی در روستایی از روستاهای جنوب دریاچه هامون در سیستان بلوچستان است. این آقا معلم، به همراه همکاران شان در حال تلاش برای راه اندازی ،کتابخانه کلاسی برای دانش آموزان مدرسه  و همچنین یک کتابخانه برای معلمان هستند.
می خواهیم در هر کلاس با ده جلد کتاب شروع کنیم که ترجیحا کتاب ها در هر کلاس با کلاس دیگر متفاوت باشد و در نظر داشته باشیم که کلاس های این مدرسه روستایی به صورت مختلط است و تقریبا تعداد دختر و پسرها با هم برابر است.
دوستان عزیز ! برای  انتخاب عناوین این کتاب ها به کمک احتیاج دارم. و درخواستم از همه بزرگسالان و کودکان و نوجوانانی است که به هر شکلی با مقوله کتاب کودک در ارتباط بوده یا هستند . برای همین فرمی را در قالب یک لینک پرسلاین به اشتراک می گذارم و در آن پایه هر کلاس را اعلام می کنم و شما دوست عزیز کتاب یا کتاب هایی که به نظرتان مناسب است را معرفی کنید و لطفا کتاب هایی را معرفی کنید که خودتان با آن تجربه لذت بخشی را چشیده اید. 

 

پی نوشت یک : ممکن است فقط برای یک پایه پیشنهاداتی داشته باشید ، اشکالی ندارد ! بخش مربوطه اش ، پیشنهادات تان را وارد کنید.
 

پی نوشت دو :  کتاب ها می تواند داستانی ، شعر ، علمی،زندگی نامه ، تاریخی ، دایرة المعارف ، حسی-لمسی ، بازی و سرگرمی و ... باشند. 

 

برای مشارکت در معرفی کتاب کلیک کنید

 

 

۰ نظر
هیوا علیزاده

باغبانی در روستای سه‌کوهه

 

اواسط آبان ۱۴۰۲ بود که یکی از آقا معلم هایی که از مخاطبان یکی از دوره هایی بود که در سال ۱۳۹۸ در برگزاری آن شرکت داشتم ، با من تماس گرفت . تماسی از زابل از استان سیستان و بلوچستان و از این گفت که به سمتی در آموزش و پرورش منطقه شان رسیده و احساس می کند می تواند کمک بیشتری به دیگر معلمان و کودکان و مدارس منطقه شان داشته باشد. حرف هایش چنان رایحه ای از شور زندگی و تلاش داشت که هیچ جایی جز آنجا که او از ان می گفت نمی توانستم باشم ، اینکه از یک مساله می خواست کاری را آغاز کند برایم بسیار دلنشین بود و دلم خواست همراهمش باشم . بنابراین قرار های گفتگوی بیشتری گذاشتیم و در این گفتگوها بود که گفت می خواهد کمک کند بچه ها در یک مدرسه که وضعیت نامناسبی از لحاظ امکانات آموزشی دارند ، کلاس های شان  را رنگ کنند بماند که این انتخاب خودش برای من بسیار نکته ها داشت چرا که در سال های گذشته من و ایشان در این زمینه گفتگوهایی داشتیم و آقا معلم برای کلاس خودش کاری در این زمینه کرده بود که برایش تجربه دلنشینی بود و گویی می خواست آن شیرینی را اشاعه بدهد ! 

برای همین به بررسی مساله و نیازمندی هایش پرداختیم و نتیجه این شد که بخشی از بودجه رنگ را کمک کنم که تهیه شود که من هم دست به اقدام زدم و از گنجشک ها کمک گرفتم بماند بعد دوستان دیگری که با گنجشک آشنا شدند و از این کمک رسانی اطلاع پیدا کردند ، آن ها این کمک را به گنجشک برگرداندند ! 

نتیجه این شد که در یک روستا آدم بزرگ ها و بچه ها دور هم جمع شدند و با رنگ آمیزی دیوارهای مدرسه شان قصه ای ساختند ، قصه ای که حال من را رنگی رنگی و خوش رنگ کرد. 

ردپایی از قصه ای که ساختند را می توانید در نماهنگ بالا که توسط همکاران مدرسه تهیه شده است تماشا کنید.

 

 

۰ نظر
هیوا علیزاده

گامی در راه ترویج کتابخوانی

قصه گام برداشتن در این راه سال هاست که آغاز شده است و یک جای راه رسیدم به یک تلاقی جایی که یک دوست ، دوستی به نام شکوه از من و از دوست دیگری به نام علیرضا دعوت کرد که به پرسش ها و ایده هایش گوش بدهیم ، ایده ای درباره برگزاری یک دوره در زمینه ترویج کتابحوانی. شکوه، برایش سرفصل هایی هم مشخص کرده بود ! ولی از آنجا که شکوه است و یکی از ویژگی های بارزش شنیدن نظرات و ایده هایی است که برایش جدید است اجازه داد که نظرات مان را ایراد کنیم تا جایی که با فکری باز پدیرفت که برنامه ریزی که انجام داده است را کنار بگذارد تا در کنار یکدیگر وارد ساخت راهی شویم که برنامه اش را راه و مهم تر از آن همراهان معلوم می کنند،همراهانی که در دوره شرکت خواهند کرد. 

هر کدام از ما سه نفر توشه ای برای طراحی این راه با خود آورد و از آن جمله « گام » است که برای من سرواژه های « گسترش آموختن مستمر » است و در سال های اخیر بر پایه یکسری اصول طراحی که برگرفته از مشاهده طبیعت و سازوکار آن و خیلی چیزهای دیگر و  همچنین منابع طراحی آموزشی، شکل گرفته است در ادامه به گفتگو و بررسی مدل های طراحی پرداختیم که از آن جمله حلقه پژوهشی مورداک است که در فرصتی دیگر درباره اش حتما یادداشتی خواهم گذاشت. 

و قرار شد در این راهی که نقشه مورداک و چندتا نقشه دیگر ! ما را در پیمودن آن کمک می کنند به این اصل پایبند باشیم که دانش در تعامل با مخاطبین دوره ساخته می شود و بنابراین اینکه مخاطبین چه کسانی هستند و چه ویژگی ها و دغدغه ها و پرسش هایی دارند ، جایگاه گام بعدی مشخص  می شود. 

بعد از قرارهای گفتگو متعدد در مسیر طراحی راهی که قرار است از مهم ترین ویژگی هایش احترام به ناشناختگی راه است ! در ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۲ رسیدیم به مرحله ای که خود را در کنار عزیزانی دیدیم که همراه مان شدند تا از اینجای راه را برای مدتی در کنار یکدیگر طی کنیم . 

راهی که از درون یک قایق کاغذی گذشت و خود را زیر باران یافت در کنار سفره ای که مرزی بین میهمان و میزبان نداشت چرا که همه در رنگین شدنش ، در طعم و رایحه اش در ساختنش شریک و همیار یکدیگر بودند. 

قرار است از آنچه در این راه تجربه کردیم ، مستنداتی تهیه شود که به شیوه های مختلف با جامعه مخاطبی که دغدغه آموختن دارد به اشتراک گذاشته شود.

فعلا در همین حد بگویم که یکی از دستاوردهای این دوره برای من زیست و مشاهده حیات واژه انعطاف پذیری بود که یادداشتی هم برایش نوشته ام که در صورت تمایل می توانید کلیک کنید و مطالعه نمایید

و همچنین یکی دیگر از دستاوردهای این راه برای من این است که بسیار به بودن در چنین راهی که فرصت خلق دانش را به جای انتقال اطلاعات، چراغ راهنمای خود قرار می دهد نیازمند هستیم ، منظورم این نیست که راه ها و یا دوره هایی که انتقال اطلاعات انجام می دهند ناکارآمد هستند منظورم این است که اتفاقا برای اینکه چنین دوره هایی نیز کارآمدی خود را بهینه سازند به وجود چنین دوره هایی که دانش در آن برمبنای تعاملات شرکت کنندگان ساخته و پرداخته می شود به شدت نیاز داریم . به ویژه که با تجربه چنین فضاهایی در دنیای بزرگسالی تمرین می کنیم که چطور تعاملات مان را با کودک تنظیم کنیم که او فرصت ابراز خود و ساختن آن چیزی که تا ساخته نشود نمی دانیم چیست ! را پیدا کند . 

مطمئنا برای کیفیت بخشیدن به چنین دوره هایی ، راه طولانی در پیش خواهد بود ، فقط این را می دانم تا گام در راه نگذاری ، کوتاه ترین راه ها هم طی نمی شود چه برسد به راه های سخت و طولانی ! 

۰ نظر
هیوا علیزاده

به آموختنی نیاز داریم که پرواز را به ریشه ها پیوند زند

 

در آخرین ماه یک سال هستیم و قرار است به زودی سالی نو شود ! هر سال ، سال نو می شود ، چه ما باشیم چه ما نباشیم و یک شبی یک جای زندگی ام زیر بارون در  میدان ولیعصر تهران ، فهمیدم  همین کمک می کند که تشخیص دهم که امروز می خواهم چه باشم برای روزهایی که نباشم ! برای روزهایی که زندگی قرار است ادامه بیابد بدون من بدون تو ! 

و از نظر من همین می تواند فلسفه آموزش و پرورش یک جامعه را آبیاری کند ، آموزش و پرورشی که قرار است یار کودکی باشد که طبیعتش رشد است ، آموزش و پرورشی که قرار است در روزهای سرد و تاریک ، چراغ را روشن نگه دارد تا کودکی راه خود را بیابد نه آنکه دست او را بگیرد و به زور ببرد در آن راهی که خود می خواهد ! 

آموزش و پرورشی که قرار است بستر رشد کودکی را با به اشتراک گذاشتن ریشه های یک فرهنگ ، غنی سازد ، آموزش و پرورشی که قرار است به کودکی بگوید تو زیبایی و من مسئول درک این زیبایی هستم تا تو راهت را بیابی . آموزش و پرورشی که قرار است برای کودکی فرصت ارتباط و همیاری را بسازد تا او بارها و بارها به بازکشف خویش برسد و خلق کند آن چیزی را که در هیچ جزو درسی وجود ندارد ! 

آموزش و پرورشی که قرار است به کودکی بگوید تو حق داری بپرسی ، حق داری پرسش هایت را پرواز بدهی، حق داری بدانی که من پاسخ بسیاری از آن ها را نمی دانم . 

این ها مسئولیت آموزش و پرورش رسمی ما است ! همان نوع آموزش و پرورشی که ما نداریم !

در این سال ها در جستجوی یافتن راهی برای مراقبت از احوال کودکی در مسیر آموزش و پروش ، یکی از سرنخ هایی که به دست آورده‌ام، مدلی است تحت عنوان  « 4CS » که تا آنجا که من فهمیده ام در یک فرآیند بازاندیشی درباره آنچه مناسب آموختن در قرن بیست و یک است تدوین شده است . 

« 4CS » به چهار «‌ C » اشاره دارد :

                  

 

اگر کنجکاو هستید که درباره هر یک از این سی ها بدانید می توانید وارد سایتی تحت عنوان « مبارزه برای کودکان » شوید کافی است همینجا کلیک کنید

این را بگویم که چند سالی است که یکی از پارامترهایی که در طراحی تجربه های یادگیری استفاده می کنم همین مدل « 4CS » است که بازخوردهایی که دریافت کرده ام در تداوم استفاده از این مدل برای من تاثیر گذار بوده است . 

در راستای ترویج این مدل یک انیمیشن ساخته شده است که اصلا چند سال پیش من از طریق کشف این انیمیشن بود که با این مدل آشنا شدم و بعد درباره اش بیشتر مطالعه کردم

 

.

 

و اخیرا متوجه شدم که سازنده این انیمیشن ، نویسنده یکی از کتاب هایی است که خیلی دوست دارم ، کتاب « نقطه » :

 

این کتاب را با گنجشک ها در روزگار کرونا به صورت مشارکتی خواندیم که اگر دلتان می خواهد آن خوانش را ببینید و بشنوید کلیک کنید. 

برای آشنایی بیشتر با پیتر اینجا کلیک کنید

دنبال کردن این سرنخ ها من را به سایتی رساند که به صورت تخصصی انیمیشن هایی را برای ترویج چنین مدل یادگیری هایی تهیه و منتشر می کند تحت عنوان  « Flable Vision » . که البته حدس می زنم با فیلترشکن بتوانید بازش کنید. 

در این سایت یکی از بسترهایی که برای ساخت تجربه های یادگیری با رویکرد مدل « 4CS » در نظر گرفته شده است ، استفاده از داستان و قصه است که البته بسته های یادگیری اش را به فروش می رساند ! 

برای من کشف این سرنخ ها که به عنوان یک گنجشک که منشی دفتر اژدهاهادوستان است و سال هاست تلاشش یافتن راهی برای پیوند زدن ریشه ها بر بال های کودکی است و قصه و داستان را مامنی برای این ماجرا می داند ، بسیار دلنشین است. 

پیدا کردن راه پیوند زدن ریشه ها به بال هایی برای پرواز، راهی است سرشار از جستجوگری و خیال پردازی و ساختن و بافتن ، راهی که همفکری و همکاری نیاز دارد ، راهی سخت که با همه سختی هایش من از اینکه در آن گام بر میدارم خوشحالم و شما را به چشیدن منظره های این راه دعوت می کنم . 

۰ نظر
هیوا علیزاده