دفتر اژدهاهادوستان برگزار کرد :
- عنوان سفره : سی تار
- محل پهن شدن سفره : حوالی پارک جمشیدیه ، تهران
- گروه سنی دعوت شده سر این سفره : کودکان، ۵ تا ۶ سال
- زمان برگزاری : ۹ شهریور ۱۴۰۲، پنجشنبه، از ساعت ۱۰ تا ۱۲
- راهبری : منشی اژدهاهادوستان
- همکاران نوجوان : آوین عالم نژاد، آرش روحانی، امیرحسین شکری
- همکاران بزرگسال : هانا خاتمی، علیرضا لولاگر
- نگارنده : هیوا علیزاده
- قصه این سفره :
اژدهای آتش صلح به خواب منشی اژدهاهادوستان آمد و از او و اژدهاهادوستان برای انجام یک ماموریت کمک خواست البته که سرنخ را هم در همان خواب به منشی داد !
ماموریت از این قرار بود که اژدها یک دوست جدید پیدا کرده است و دوستش از او خواسته است برای اینکه رفاقتش را به او نشان دهد لازم است او را به اژدهاهادوستان معرفی کند و از شگفتی هایش برای آن ها بگوید و یکی از شگفتی های که به این دوست مربوط می شود چیزی است به نام « تار » . برای همین لازم است اژدهاهادوستان سر سفره سی تار جمع شوند تا با مزه کردن جستجوگری و بازی و قصه و مشاهده و .. با این دوست آشنا شوند و اینچنین بود که سفره « سی تار » پهن شد.
- خلاصه ماجراجویی های این سفره :
منشی اژدهاهادوستان با دیدن اژدهاهادوستان برای شان از ماموریتی گفت که یکی از اژدها برای او فرستاده است :
یک روز یکی از اژدهاها در حال تمرین آتش پرانی و جرقه زدن در جنگل بوده که اتفاقی می افتد . « چه کار می کنی ! خانه ام را آتش زدی …. » اژدها دوربرش را نگاه می کند و دنبال صدا می گردد ولی کسی را نمی بیند تا اینکه « دنبال چه می کردی ! نوک دماغت را نگاه کن من بی خانمان شده را می بینی ! » اژدها به نوک دماغش توجه کرد ، توجه کردن همانا و جیغ اژدهاهایی همانا ! « چرا جیغ می زنی ! می خواهی شنوایی من را هم به باد بدهی ! وایسا نمی خواهم بخورمت که »
اژدها با ترس و لرز ایستاد و گفت : « تو چرا انقدر پا داری ؟ » و او گفت : « دارندگی و برازندگی ! » اژدها که هیچ از این جمله سر درنیاورد به لرزیدن ریزش ادامه داد و گفت : « تو کی هستی ؟ »
« همان که خانه اش را سوزاندی ! همان که برای ساختن خانه اش تار می تند … » و اژدها گفت : « یعنی تو .. » ، « بله یعنی من … » و ….
بعد از اینکه ماموریت به صورت یک داستان تعاملی که خود شرکت کننده ها با بیان نظرات شان در شکل گیری آن نقش داشتند ، در میان گذاشته شد . حال نوبت این بود که سرنخ ها را دنبال کنیم سرنخ هایی که ما را به یک « پنجره » رساند ، پنجره ای که قرار بود تارهایی که در اطراف مان می یابیم را از پشت آن به یکدیگر نشان بدهیم و اینچنین مسیر کوهپیمایی مان را در یک روند جستجوگرانه و سر شار از شوق کشف با پاهای کوچولوی اژدهاهادوستان پیمودیم و در مسیرمان به دیدار درخت و رود و سنگ و تارهای مختلفی از عنکبوت ها و … رفتیم تا اینکه کم کم به سفره رسیدیم سفره ای که در انتظار بود تا مزه هایی را که یافتیم روی آن قرار بدهیم و از کشف های مان بگوییم و آن هم برای مان مزه هایی آماده کرد بود .
- مزه هایی که سر این سفره چشیده شد :
- خیالپردازی و شرکت فعال در ساخت داستان
- مشاهدهگری شامل توجه در شنیدن ، دیدن ، لمس کردن از لمس باد تا لمس تار عنکبوت
- پیاده روی و فعالیت بدنی درشت
- کار با انگشتان و فعالیت های بدنی ریز
- خلاقیت و حل مساله از ایده پردازی در داستان تا تلاش برای حل این مساله که چطور با کمک گرفتن از دست و پای خود از مسیرهای چالش برانگیز در مسیر کوهپیمایی عبور کرد
- تجربه کشف
- پرسشگری
- آشنایی با عنکبوت
- شاد بودن
- برقراری ارتباط با همسالان و بزرگسالان در بیان نظرات
- تجربه نواختن موسیقی خودساخته
- آشنایی با میکروسکوپ
- تماشای تار موهای مختلف زیر میکروسکوپ
- دنبال کردن تار در رگبرگ های یک برگ زیر میکروسکوپ
- ابراز علاقهمندی به کشف و جستجوگری
- اژدهاهادوستان سر این سفره :
- آدرین احمدیجو
- رایان احمدیجو
- آوین کفاشی