•
چه کسی « دشمن » است ؟
« جنگ » چیست ؟
« جنگ » را چه کسانی راه می اندازند ؟
دلیل جنگیدن چیست ؟
و
این وسط، پس « انسان » کیست ؟
•
نمی دانم تا حالا به این دقت کردهاید که کلمه « جنگ » را که برعکس بخوانی می شود « گنج » ،و این رابطه دو طرفه است ! یعنی اگر « گنج » را برعکس بخوانی می شود « جنگ » .
این دو چنان در هم تنیده شده اند که وقتی در برابر آینه قرارشان بدهی ، یکی تصویر دیگری است !
برای من که یکی از بازی هایم ، بازی با واژه هاست و دل سپردن به معماهایشان و غوطه ور شدن در نمی دانم های یک واژه !
یکی از چیزهایی که در مواجهه با این کلمه برای خود ساخته ام این است که گویی جنگ بر سر گنجی است و اگر جنگ را وارونه کنیم به نوعی از آن گذر کنیم به چیزی می رسیم که خودِ «گنج» است و از طرفی تا وقتی گنجی هست ، جنگی نیز هست !
آیا راهِ رهایی از جنگ ، در رها شدن از گنج هاست ؟
آیا می توان دل کند از گنج ها ؟
آیا می توان گنج ها را تقسیم کرد ؟
اساسا گنج چیست ؟
اگر وجود گنج پایدار است ، چطور می توان مسالمت آمیز با موجودیت « جنگ » زیست ؟
آیا بدون، جنگ ، بدونِ دشمن، آرمان صلح معنا دارد ؟
آیا ما صلح را در ارتباط با دشمن ، میجوییم ؟
چون با دوست که در صلح هستیم ! پس گویی مسأله به صلح رسیدن با دشمن است !
دوست کیست ؟
و
سوال این است :
« انسان دقیقا دنبال چیست ! » صلح یا جنگ !
•
شما را به ملاقات با کتاب « دشمن » اثر « دیوید کالی » دعوت می کنم .
مهم نیست در چه سن و سالی باشید ، اگر تا الان به ملاقاتش نرفته اید، سری به او بزنید ، سرنخ هایی دارد برای شناخت « دشمن » .
جایگاه چیدن عکس :
کتابخانه هیوا