خوشحالم برای باد
که سر راهش
از لابه لای گیسوان
تو
گذشت
•
وقتی آمدی و برایم از باد گفتی
از یخ زدن هایت
از پایی که درد گرفت
از ذوق سرشار از ملاقات ات با هوا
با کوه
با دشت
تو
خودت را نمی دیدی
علاوه بر همه آن ها ، علاوه بر آن لانه پرنده با آن پر کوچولو توش
علاوه بر آن سنگ اعجاب انگیز
علاوه بر همه عکس ها و حالی که برای من از خودت آوردی
ماریا جانم
•
آن روز انعکاس شور وزیدن باد با تو در چشمانت بود
با همه دردی که حضور داشت از غم
از ترس
از نمی دانم های مان
تو خودت را نمی دیدی
چشمانت آشیانه باد بود
و
من چه حظی بردم
ای دوست
•
جایگاه چیدن عکس :
چند هفته پیش دیدم ماریا استوری کرده این عکس گفتم من این عکس می خواهم - اردیبهشت ۱۴۰۲