۴۳ مطلب با موضوع «طراحی و اجرای تجربه های یادگیری» ثبت شده است

سَرِ سفره‌ی سی تیر

دفتر اژدهاهادوستان برگزار کرد :

  • سفره‌ی سی تیر
  • محل پهن شدن سفره : باغ ایرانی ده ونک ، تهران
  • گروه سنی دعوت شده سر این سفره : کودکان،  ۷ تا ۱۰ سال
  • زمان برگزاری : ۲۶ خرداد، جمعه، از ساعت ۱۰ تا ۱۲
  • راهبری : منشی اژدهاهادوستان
  • همکاران نوجوان :   آوین عالم نژاد
  • همکاران بزرگسال : هانا خاتمی،  علیرضا لولاگر
  • نگارنده : هیوا علیزاده

  • قصه این سفره :

ماموریت از این قرار بود که اژدهای «آتش صلح» آمد به خواب منشی اژدهاهادوستان و از او خواست که برای فرستادن یک پیام به دوستانش به او کمک کند . روش فرستادن این پیام موضوع این سفره بود ! بنابر دلایل سری لازم بود که اژدها پیام خود را با تیر به دوستانش برساند ! البته نه هر تیری ، تیری که اژدهاهادوستان در پرتاب کردنش شرکت داشته باشند !  و همین شد که سفره « سی تیر » پهن گردید.

  • خلاصه ماجراجویی های این سفره :

  منشی اژدهاهادوستان قبل از اینکه دور سفره جمع شوند ، برگه ماموریت این سفره را به صورت یک سند صوتی برای اژدهاهادوستان ارسال کرده بود که در آن ماجرای خوابی را که با حضور اژدهای آتش صلح دیده بود برای اژدهاهادوستان بیان کرده بود که اینجا می توانید به آن گوش بدهید :

 

با جمع شدن سر سفره نوبت این بود که سرنخ ها را دنبال کنیم تا بتوانیم اژدها را در فرستادن تیر به دوستان مرموزش کمک کنیم و اولین مرحله برای آمادگی در این ماموریت این بود که هر کدام از دوست و دوستی هایش بگوید تا بعد بتوانیم به سراغ سرنخ هایی برویم که در نامه ها به ما داده می شد و در همان اول کار اولین سرنخ !  دارت به دست مان داد و از ما خواسته شد که قبل از ساخت و پرتاب تیر مورد نظر اژدها ابتدا دقت کردن در پرتاب دیگر تیرها را تجربه کنیم و آن هم در یک کار گروهی تلاش کنیم امتیاز خود را در نشانه گیری بالا ببریم ! و همینجاها بود که نامه دیگری به همراه یک سرنخ دیگر به دست مان رسید که از ما خواسته بود از تیرهای زندگی مان بگوییم و بطری را صدا دار کنیم ! بله ممکن است برای شما که این یادداشت را می خوانید کمی این ها پیچیده باشد ! و از خودتان بپرسید یعنی چی بطری را صدا دار کنیم ؟یعنی چی از تیرهای زندگی مان بگوییم ؟ به عنوان منشی اژدهاهادوستان بگویم که برای درک این سرنخ ها لازم است سر سفره ماموریت ها شخصا حاضر شوید دوست عزیز! بگذریم ! ماجرا به تمرین پرتاب کردن و حرف زدن از تیر تمام نشد ! بلکه از اینجا تقریبا شروع شد و سرنخی را بطری بعد از صدا دار شدن به دست ما داد که دست مان را در دست ادی جون که دوست و همکار منشی اژدهاهاست و البته یک ربات کوچولو از نوع فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه است ، گذاشت ! ادی عزیز هم  یک رمز را در اختیارمان گذاشت که منجر به اجرای یک آهنگ و آواز دسته جمعی شد که در باب دوستی و دانستن قدر دوستی است تا وردی باشد برای اینکه تیر دوستی اژدها کار کند !

حالا که کم کم آماده شده بودیم برای پرتاب تیر برای اژدها ،از سرنخی که به دست مان رسید فهمیدیم خودمان لازم است دست به کار شویم و کمان و تیر را بسازیم ، آن هم یک تیر و کمان ویژه که برای ساخت کل آن فقط از یک برگ کاغذ باید استفاده می کردیم و پیام مان را در آن می نوشتیم و یا نقاشی می کردیم و بالاخره با استمرار و سعی و تلاش توانستیم تیر پیام را پرتاب کنیم و اینچنین ماموریت را به سرانجام رساندیم.

  • مزه هایی که سر این سفره چشیده شد :
  • خیال‌پردازی در جریان گفتگو از داستان به عنوان برگه ماموریت
  • آشنایی با کاربردهای مختلف کلمه « تیر » مانند ماه تیر ، سیاره تیر ، تیر کشیدن از درد و ….
  • تمرین پرتاب تیر و نشانه گیری و تلاش برای افزایش دقت در چندین پرتاب
  • مشاهده‌گری شامل توجه در شنیدن ، دیدن ، بوییدن در درک چیستی موادی که به صورت معما سر سفره بود
  • فعالیت بدنی درشت ازجمله پیاده روی و دویدن و پریدن و دریافت و پرتاب بطری
  • کار با انگشتان و فعالیت های بدنی ریز از طریق کار با قیچی و سعی در لوله کردن کاغذ در اندازه مشخص و تنظیم اندازه ها و …
  • خلاقیت و حل مساله از ساخت فرضیه تا انجام آزمایش برای به پرتاب درآوردن وسیله ساخته شده تا حل مساله برای پیدا کردن راهی برای غلبه بر چالش های ساخت تیر و کمان
  • تاب آوری در حل مساله
  • شنیدن دقیق یک ملودی از ربات و تلاش برای تشخیص آن روی ساز
  • آشنایی با ساز یوکلله و همراهی در آواز خواندن با آن
  • آشنایی با یک ربات و پرسشگری درباره آن
  • آواز خواندن دسته جمعی
  • شاد بودن
  • دوستی
  • همکاری
  • برقراری ارتباط با همسالان و بزرگسالان در بیان نظرات
  • آشنایی با ساخت یک نمونه تیر و کمان بر مبنای استفاده از وسایل ساده
  • ابراز علاقه‌مندی به کشف و جستجوگری

  • اژدهاهادوستان سر این سفره :
  • البرز محسنی صدیق
  • گندم محمودنژاد
  • سام وکیلیان
  • رامتین خسروتاش
  • مانی طاهری
  • صبا صباغها

 

۰ نظر
هیوا علیزاده

همکاران دفتر اژدهاهادوستان

 

  • صمیمانه از همه همکاری ها هر چقدر کوچک هر چقدر بزرگ ، سپاسگزار هستیم. 
  • تعدادی از این همکاری ها به پایان رسیده است که در انتهای فهرست قرار دارند.
  • برخی از همکاری ها در دوره ای به پایان رسیده و دوباره شروع شده است. 

 

 

نام و نام خانوادگی :  هیوا علیزاده 

همکاری برای : راه اندازی دفتر اژدهاهادوستان - منشی دفتر - طراحی لوگوی دفتر 

همکـــــاری از : زمستان ۱۴۰۰

ســـال تولــــد : ۱۳۶۲

راه تمــــــــاس : سایت اژدهاهادوستان - تلگرام ۰۹۱۲۴۶۴۰۶۱۱ - ایمیل heeva.alizadeh@gmail.com

 

نام و نام خانوادگی :  علیرضا لولاگر 

همکاری برای : تدارکات برنامه های دفتر اژدهاهادوستان - همیاری تنگاتنگ با منشی 

همکـــــاری از : اردیبهشت ۱۴۰۱

ســـال تولــــد :۱۳۶۱

راه تمــــــــاس :  ایمیل alolagar@gmail.com  

 

نام و نام خانوادگی :  آوبن عالم نژاد

همکاری برای : عکاسی از برنامه های دفتر اژدهاهادوستان - همیاری در برگزاری برنامه ها

همکـــــاری از : خرداد ۱۴۰۲

ســـال تولــــد : ۱۳۹۰

راه تمــــــــاس : ایمیل avinalamnezhad@gmail.com

 

 

نام و نام خانوادگی :  آرش روحانی

همکاری برای : دوره ای به عنوان عکاس برنامه ها - همیاری در برگزاری برنامه ها - طراحی سایت دفتر اژدهاهادوستان

همکـــــاری از : اردیبهشت ۱۴۰۲

ســـال تولــــد : ۱۳۸۷

راه تمــــــــاس : ایمیل arashschool2009@gmail.com

 

نام و نام خانوادگی :  امیرحسین شکری

همکاری برای : طراحی کارت ویزیت دفتراژدهاهادوستان - طراحی تیتر سایت دفتر - همیاری در برگزاری برنامه ها

همکـــــاری از : تیرماه ۱۴۰۲

ســـال تولــــد : ۱۳۸۶

راه تمــــــــاس : ایمیل amirshokri1978@gmail.com

 

نام و نام خانوادگی :  هانا خاتمی

همکاری برای : همیاری در مشاهده گری و بازخور دادن از برنامه ها - همیاری در برگزاری برنامه ها

همکـــــاری از : تیر ۱۴۰۲

ســـال تولــــد : ۱۳۸۱

راه تمــــــــاس : ایمیل hanakhatamif@gmail.com

 

نام و نام خانوادگی :  دریا محسنی صدیق

همکاری برای : همیاری در برگزاری برنامه ها

همکـــــاری از : فروردین ۱۴۰۲

ســـال تولــــد : ۱۳۹۰

راه تمــــــــاس : ایمیل daryamohseni285@gmail.com

 

نام و نام خانوادگی : ادی جون

همکاری برای : فعال در خواب های منشی  - دادن کلمه های رمز

همکـــــاری از : خرداد۱۴۰۲

ســـال تولــــد : تحت بررسی 

راه تمــــــــاس : منشی 

 

عنوان :  موزه اسباب بازی های ایران و جهان

آدرس : نوفل لوشاتو - کوچه لولاگر

مدیـــر مــــوزه : آزاده بیات

همکـــــاری از : بهمن ۱۴۰۲

همکاری برای  : استفاده از فضای موزه برای برگزار کردن برنامه ها - مشاوره در زمینه آشنایی برای اشیا و قصه های موزه در جهت همیاری به منشی تا خواب های مرتبط ببیند - معرفی برنامه ها به دیگران

راه تمــــــــاس : اینستاگرام موزه irantoysmuseum

 

نام و نام خانوادگی : نازنین خلغتبری

همکاری برای : آماده سازی برنامه ها - همیاری در برگزاری برنامه ها - همیاری در عکاسی

همکـــــاری از : اریبهشت ۱۴۰۱

همکـــــاری تا : اردیبهشت ۱۴۰۲

ســـال تولــــد : ۱۳۶۴

راه تمــــــــاس : ایمیل nazanin.khalaatbari@yahoo.com

 

 

عنوان : موزه عروسک های ملل

مدیـــر مــــوزه:  مسعود ناصری

همکاری برای : استفاده از فضای موزه برای برگزار کردن برنامه ها - مشاوره در زمینه آشنایی برای اشیا و قصه های موزه - طراحی پوسترهای برنامه - معرفی برنامه ها به دیگران

همکـــــاری از : زمستان ۱۴۰۰

همکـــــاری تا : شهریور ۱۴۰۱

راه تمــــــــاس : اینستاگرام موزه irandollsmuseum

 

عنوان: موزه عروسک وفرهنگ ایران

مدیـــر مــــوزه:  علی گلشن

همکاری برای : استفاده از فضای موزه برای برگزار کردن برنامه ها - مشاوره در زمینه آشنایی برای اشیا و قصه های موزه- معرفی برنامه ها به دیگران

همکـــــاری از : بهار ۱۴۰۱

همکـــــاری تا : شهریور ۱۴۰۱

راه تمــــــــاس : اینستاگرام موزه irandollsmuseum

 

عنوان: موزه اسباب بازی های ایران و جهان - بخشی از موزه عروسک های ملل

آدرس : دروازه دولت ، کوچه فیات

مدیـــر مــــوزه: آزاده بیات

همکاری برای : استفاده از فضای موزه برای برگزار کردن برنامه ها

همکـــــاری از : بهار ۱۴۰۱

همکـــــاری تا :شهریور ۱۴۰۱

راه تمــــــــاس :اینستاگرام موزه irantoysmuseum

 

 

 

۰ نظر
هیوا علیزاده

برای آشنایی با اسامی اژدهاهادوستان باسابقه ! کلمه رمز ضروری است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
هیوا علیزاده

گفت : میشه با موهات بازی کنم

 


ردپایِ یک  تجربه
از راهی که در آوا می پیماییم

آوا نامِ یک شبه خانواده است که تلاش اش ایجاد بستری برای رشد همه‌جانبه کودکانی است که بی سرپرست و یا بد سرپرست به زیست در این سرزمین دعوت شده‌اند !
آوا می خواهد صدایی باشد برای شنیدن اینکه کودکان بسیاری در همین نزدیکی به کمک و همیاری ما آدم بزرگ ها نیاز دارند

آوا می خواهد صدایی باشد برای اینکه یادمان باشد
« انسان » شدن را تمرین کنیم
حتی اگر از آن بسیار دور باشیم وقتی رنگ خاکستری جهان زیست مان کم نیست !



پی نوشت :
هیوا در آوا پروژه « گامی با هی وا در آوا » را راهبری می کند که شامل تلاش در راه ساخت بسترهای یادگیری برای مربیان و کودکانِ  آوا است. یکی از کارهای هیوا در آوا ، راهبری کتابخانه‌ی بچه های آوا می باشد. 

جایگاه چیدن عکس :
خانه‌ی آوا - شهریور ۱۴۰۲

برای ورود به سایت موسسه خیریه آوا برای آشنایی بیشتر کلیک کنید
 

۰ نظر
هیوا علیزاده

پرواز گنجشکی در گلاب دره

 

از رگبار و حسابی خیس شدن های مان ردپایی در این تصاویر نیست چون باران آنقدر شدید بود که امکان عکاسی نداشتم ! 

 ولی بعید می دانم از خاطره های ما که زیر آن رگبار دور هم جمع شدیم و خندیدیم و نوبتی در یک لیوان مشترک ! چای نوشیدیم ، پاک شود چنین ردپایی از باران از آسمان از با هم ساختن های مان ! 

 

گنجشک : 

گامی نرم جویای شادمانی کودکی

در راهِ با کودکی برای کودکی

اگر درباره گروه گنجشک و فعالیت هایش ، پرسشی داشتید ، خوشحال میشویم که در میان بگذارید 

 

جایگاه چیدن عکس : 

۲۰ مهر ۱۴۰۲ - گلاب دره - تهران 

عکس از : علی‌رضا-

۰ نظر
هیوا علیزاده

از سَرِ سفره‌ی سی تار

 


بازی و قصه است که جهان کودکان را می سازد و این ما آدم بزرگ ها هستیم که لازم است راه ورود به این جهان را بیابیم نه آنکه کودکان را زنجیر کنیم به دنیای بی رویا و قصه ای که اصرار داریم بگوییم جهان واقعی است !
از نظر من هیچ جهانِ بی رویا و قصه و بازی ای، نمی تواند جهان واقعی باشد.
و قصه و بازی راهی است برای پرورش رویا ، و ما بیش از هر چیز برای ساختِ این جهان واقعی ! به رویا نیازمندیم و کودکان استادان رویاپردازی هستند که می توانند دست ما را بگیرند برای ساختِ این جهان  که بر رویا سوار است و در این مسیر یکی از امن ترین هم‌بازی ها طبیعت است که در دل خود نور، باد، آب ، گرما و سرما و ... جای داده است ، هم بازی غنی تر از این عزیز یافت نمی شود، با دل و جان دریابیمش .

  • برخی مزه هایی که سر این سفره‌ی دفتر اژدهاهادوستان چشیدیم عبارتند از :

 

  • خیال‌پردازی و شرکت فعال در ساخت داستان
  • مشاهده‌گری شامل توجه در شنیدن ، دیدن ، لمس کردن از لمس باد تا لمس تار عنکبوت
  • پیاده روی و فعالیت بدنی درشت
  • کار با انگشتان و فعالیت های بدنی ریز
  • خلاقیت و حل مساله از ایده پردازی در داستان تا تلاش برای حل این مساله که چطور با کمک گرفتن از دست و پای خود از مسیرهای چالش برانگیز در مسیر کوهپیمایی عبور کرد
  • تجربه کشف
  • پرسشگری
  • آشنایی با عنکبوت
  • شاد بودن
  • برقراری ارتباط با همسالان و بزرگسالان در بیان نظرات
  • تجربه نواختن موسیقی خودساخته
  • آشنایی با میکروسکوپ
  • تماشای تار موهای مختلف زیر میکروسکوپ
  • دنبال کردن تار در رگبرگ های یک برگ زیر میکروسکوپ

ابراز علاقه‌مندی به کشف و جستجوگری 



 

 « خیال‌می‌بافیم ، بازی می کنیم ، می آموزیم  »

 

افراد در گروه های سنی مختلف می توانند میهمان این سفره ها باشند که برای اطلاع از زمان و شرایط سفره مانند گروه سنی و هزینه ها ، لازم است عضو کانال تلگرامی اختصاصی دفتر باشند و برای این کار هم نیاز است که ابتدا فرم مورد نیاز برای پیوستن به کانال را تکمیل کنند که برای این کار کافی است روی لینک زیر کلیک کنید : 

 

فرم اطلاعات شما برای پیوستن به کانال تلگرامی دفتر


جایگاه چیدن عکس و فیلم :
۹ شهریور ۱۴۰۲ - راه کلکچال
عکاس :
آوین عالم نژاد





 

۰ نظر
هیوا علیزاده

ردپای چراغی که دست توست

 


سیستم آموزش و پرورش رسمی با من کاری کرده است که یکی از وحشت های من زمان به مدرسه رفتنِ کودکان است !
سخت می ترسم !
سخت می ترسم از اینکه چه بر سر فرزندان مان می آید وقتی به قیمت ادعای آموزش حروف و اعداد و طبقه‌بندی زنده و غیرزنده !  ، آسمان را ، کوه را ، حق بازی کردن را ، حق شاد بودن را ، حق جست و خیز کردن ، حق به خاک آغشته شدن ، حق تر شدن در گل و لای ، حق حس درد از زمین خوردن ، حق نوازش نسیم ، بوسه آفتاب ، آغوش کوه از آن ها گرفته می شود.
چه بر سر فرزندان مان می آید وقتی آن ها را راهی مدرسه قفسی  می کنیم !
مدرسه ای که قرار نیست قفس باشد ، قرار نیست کارش کور کردن نگاه کنجکاو کودکان مان باشد ، قرار نیست از آن بترسیم !
قرار نیست بال خیال کودکان مان را بچیند !
قرار نیست گذرگاه کودکی به بزرگسالی باشد !
قرار است امن باشد برای گنج های مان که کودکان هستند !
قرار است ارج نهد کودکی را !
قرار است محلی برای به اشتراک گذاشتن میراث یک سرزمین یک جهان باشد تا بیابیم زیبایی زندگی را !
قرار است جایی باشد تا شکوفا شویم از خویشتن خویش !


این روزها کم نیستند مادر و پدر های نگرانی که از من می پرسند چه کنیم ، بچه مان را مدرسه بگذاریم یا نگذاریم ؟
کدام مدرسه بگذاریم ؟ و ....
با هم به گفتگو می نشینیم چه بسا ساعت ها ، و در تمام مدت غمی وجود من را فرا گرفته است ! که چطور !
چطور ممکن است کودکی را شناخت ، مزه کرد و بعد چنین سیستم آموزش و پرورش رسمی بد سلیقه و بی مزه ‌و ناکارآمدی برای ساخت فرصت های « رشد » عَلَم کرد !
چطور می توان گنجینه ای همچون « کودکی » را چنین مصرانه در یک جامعه نادیده گرفت !
چطور می توان در سرزمینی به وسعت ایران و با چنین تنوعی از زیست از فرهنگ ، کودکان را مجبور کرد که یکجور آن هم یک جور ناجور بزرگ شوند !
آری من می‌ترسم از فرستادن کودکان مان به مدرسه !
نمی دانم امروز چه کنیم ، آن چیز که می دانم این است که با هم به گفتگو بنشینیم از ترس های مان از آرزوهای مان برای کودکان مان .
آن چیز که می دانم این است که بدانیم حق ما نیست که بپذیریم کودکان مان آموزشی بی‌هویت و مخالف با جان کودکی را تجربه کنند.
آن چیز که می دانم این است که حق ما نیست ، آموزش را پشت ویترین به نمایش بگذارند و با قیمت گزاف بفروشند، به ما که نگران فرزندان مان هستیم
آن چیز که می دانم این است که باید بدانیم لازم است کاری کنیم ، دست در دست یکدیگر، همدلانه تا راهی بیابیم .
آن چیز که می دانم این است که یافتن این راه و راهپیمودنش سخت است ، سختْ سخت است ! لازم است از کودکی بیاموزیم که چطور مصرانه و بازیگوشانه ، سرخوشانه خود را از سراشیبی بالا می برد حتی اگر بارها و بارها زمین خوردن را تجربه کند .
بسیار چیزهاست که در این راه نمی دانم ، آن چیز که می دانم این است که بدون دانستن کودکی بدون مهر ورزیدن به جان کودکی ، نمی توان برای بالیدن کودکی گام برداشت .
بیایید دل بدهیم به کودک درون مان ، بیابیمش ، چراغ را به دست او بدهیم ، بگذاریم راهنمای مان باشد در این راه پر فراز و نشیبِ تاریکِ سرد ، او می داند چطور ما را به زمین خوردن به ایستادن خو دهد ، یادمان باشد ما ایستادن را از همان ابتدا با زمین خوردن های مان فرا گرفتیم .
ما راه های مان را با نمی دانستن های مان روشن کردیم .
بیایید قدر این پرسش را که « نمی دانم فرزندم را به مدرسه بسپارم یا نه ؟! »
بدانیم ! با همه ترس هایش !
دل دادن به این پرسش نور می دهد به راه ما که نمی دانیم ! با همه ترس هایش !
انتخاب مان در برابر این پرسش هر چیز که باشد ، خود موجودیت این پرسش از نظر من باارزش است 
با همه ترس هایش !

پی نوشت : شخصا نظرم درباره مدرسه فرستادن یا نفرستادن کودک با توجه به شرایط جامعه و مدارس این است که پاسخ واحدی برایش وجود ندارد و بسیار به شرایط زیست کودک و نیازمندی هایش ، به نوع نگاه خانواده و اولویت هایش بستگی دارد.


جایگاه چیدن فیلم :
سفر گنجشک ها به قشم - بهمن ۱۴۰۱

۰ نظر
هیوا علیزاده

صدایی از زندگی


تو هم اینجا صدای زندگی را می شنوی ؟ 
همان صدایی که همچون ریشه‌هایی ما را به خاک بافته است .

همان صدایی که می گوید « گام بردار ، با وجود همه دردهایت، با وجود همه ترس هایت ، به نامِ نامی زندگی ، گام بردار ، تو ریشه در خاک داری.
ریشه‌هایت را دریاب ، زندگی را دریاب،تَر شو از مایه‌حیات، جوانه بزن ، گام بر دار به نامِ زندگی »

همان صدایی که می گوید که تا کودکی هست تا جوانه‌‌ای هست ، تا قطره‌ای آب هست، تا نور هست ، زندگی هست و تا زندگی هست ، ارزش این هست که  با همه توان برایش زیستن را ساز کنی،
  تا برای ساختن ،
گامی را بنوازی 


-------------------------------------------------
جایگاه چیدن عکس :
سفره اژدهاها دوستان - سفره سی قایق - در دامن کلک چال - پنجشنبه ۲ شهریور

عکاس : نوجوان - آوین عالم نژاد
----------------------------------------------------

سپاسگزاری ویژه از : آوین عزیزم  در این یک سال که کنار هم سر سفره‌ها حاضر می شویم ،لحظه به لحظه بالیدن هایت  را می بینم که منعکس می شود در نور عکس های که می چینی، ازت سپاسگزارم همکار عزیز به خاطر همه دیدن هایت ، به خاطر همه شنیدن هایت ، به خاطر همه نوری که از  انعکاس صحنه زیست مان بر سفره مان می تابانی
ازت ممنونم عکاس اعزامی از دفتر اژدهاها دوستان 

منشی اژدهاها دوستان
هی‌وا 

 

۰ نظر
هیوا علیزاده

دعوتی به حضور سر مزرعه ما

 

شرح به روایت تصویر.

 

پی نوشت : اگر کنجکاو هستید که روند شکل گیری ایده مزرعه ما چگونه بوده است همینجا کلیک کنید. 

۰ نظر
هیوا علیزاده

سی لولا در دوره سی‌ماژ

 


یکی از دوره های آموختنی که در حال طراحی و اجرای آن هستم ، دوره ای است به نام دوره « سی ماژ » اینکه سی ماژ چیست خودش رازی است در پس پرده !
که برای کشف کردن آن لازم است سر یکسری سفره که در این دوره پهن می شود حاضر شد .
سی ماژ یکی از جوانه های روییده در دفتر اژدهاها دوستان است اگر سوالت این است که دفتر اژدهاها دوستان کجاست !
باید بگویم جایی که من منشی اش هستم !
دفتری فرای مرزهای خاکی ، دفتری که در و پنجره ‌اش بر چارچوب رویا سوار است .
دفتر اژدهاها دوستان سفره هایی پهن می کند که اژدهاها دوستان سر آن سفره دعوت هستند !
چه سفره ای !
سفره سی آموختن .
سفره ای که وقتی سر آن حاضر شوی طعم و مزه هایی از جنس مشاهده‌گری، کارگروهی ، برقراری ارتباط ، حل مسأله ، خلق ، آموختن علوم ، ریاضیات ، هنر ، رباتیک و ... کلی مزه دیگر را در ظرف های که گل‌اش را از بازی و قصه ساخته اند خواهی چشید ، ظرف هایی پر از نقش و نگار که برای درک زیبایی شأن کافی است به خنده‌های از ته دل کودکان و ذوق کشف کردن های شأن دل بدهی.

اگر می خواهید سر این سفره حاضر شوید لازم است به کانال تلگرامی مخصوص شرکت کنندگان بپیوندید تا در جریان اطلاع رسانی برنامه ها قرار بگیرید و برای این کار نیاز است فرم مخصوص دفتر را تکمیل کنید و برای این کار همینجا کلیک نمایید. 


جایگاه چیدن عکس و فیلم :
سفره سی ماژ سی چهارم - آشیانه در کوچه لولاگر 
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
چیدن عکس و فیلم با :
نوجوانان عزیز
آرش روحانی - دریا محسنی
و
هانا خاتمی جوان دانشجوی همراه دفتر اژدهاهادوستان
 

۰ نظر
هیوا علیزاده