۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طبیعت» ثبت شده است

ردپای استادی به نام طبیعت

طور سیستم آموزش و پرورش رسمی ما به خود اجازه می دهد بگوید که آموزش محیط زیست دارد ! در صورتی که شاگردان اش را بیگانه با خارهای وطن اش، فارغ می کند ؟

.

گل گفت :« کمال هم نشین در من اثر کرد » 

گفتم : « خار را می گویی ؟» 

گفت : « تو هم نشین دیگری می بینی ؟» 

گفتم : « از کمالی که می گویی در عجبم ! » 

گفت :« نوک انگشت ات را بگذار بر او » 

گذاشتم و صدایی در من گفت : « آآخ » 

گفت :« کمالی بیشتر از درک این « آخ» در خود سراغ داری ؟ » 

.

چند بار تو را در تمام دوره شاگرد بودن هایت در جایی که بهش می گویند مدرسه و دانشگاه ؛ پای درس استاد طبیعت نشان دادند ؟ 

چند بار به تو اجازه دادند غرق شوی در زیبایی یک شکوفه یک غنچه یک جوانه ؟ 

در کجای کتاب درسی تو تاکید شده است « معلم! کتاب را ببند الان وقت تر شدن زیر باران است » ؟ 

در کجای کلاس درس آموزش و پرورش رسمی ما ، یک فصل از یک کتاب به لمس خارهای این سرزمین اختصاص داده شده است ؟ 

سرزمینی که بیش از هر چیز پوشش گیاهی پر از خار دارد ؟ 

پوشش زیستی پر از خار دارد ؟ 

آموزش و پرورش رسمی ما، چطور به خود اجازه داد، ما را چنین به ندیدن و نشنیدن عادت دهد؟ 

 

از هم نشینی با این استاد ، چه چیزی می شنوی ؟ 

برایم بنویس که مشتاق دیدن، شنیدن هایت هستم 

 

جایگاه چیدن عکس : 

دوربین هی وا- گلاب دره - پرواز گنجشکی- جمعه ۱۸ فروردین ۱۴۰۲

 

۰ نظر
هیوا علیزاده

انتظار سقوط

امروز بی هیچ ثبت نام قبلی ای من را به کلاس شان پذیرفتند ، ایشان را می گویم. 

زیر شرشر باران و آواز گنجشک های خیس، از پس شیشه های عینک که هم آغوشی باران را به وظیفه دیدن ترجیح داده بودند، ولنگارانه در کلاسی بی در پرسه می زدم و هر از چندگاهی رخصت این را می یافتم که اساتید سر به زیری را نظاره گر باشم که هستی شان با سقوط در هم تنیده شده است و در واپسین لحظات نیز انعکاسی از بودنی وارونه را نمایان می شوند. بودن حیاتی که  سربه فلک کشیده گی اش از سقوط اینان جان گرفته است، سقوطی که نه نیست شدن که خود پروازی است به درون از درونی دیگر. 

اساتیدی که کلام شان ، همه بودن شان بود، امروز من افتخار این را داشتم که شاگرد قطره های باران باشم ، آن هایی که گران مایانه بر شاخه نشسته بودند در کنج جوانه ها در پناه گل های کوچولو. 

پی نوشت : دوستان عزیز این کلاس را از دست ندهید و به دیگران دوستانتان نیز پیشنهاد دهید. چتر ببرید ولی گاهی نیز آن را ببندید .

۰ نظر
هیوا علیزاده