۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

صدایی از زندگی


تو هم اینجا صدای زندگی را می شنوی ؟ 
همان صدایی که همچون ریشه‌هایی ما را به خاک بافته است .

همان صدایی که می گوید « گام بردار ، با وجود همه دردهایت، با وجود همه ترس هایت ، به نامِ نامی زندگی ، گام بردار ، تو ریشه در خاک داری.
ریشه‌هایت را دریاب ، زندگی را دریاب،تَر شو از مایه‌حیات، جوانه بزن ، گام بر دار به نامِ زندگی »

همان صدایی که می گوید که تا کودکی هست تا جوانه‌‌ای هست ، تا قطره‌ای آب هست، تا نور هست ، زندگی هست و تا زندگی هست ، ارزش این هست که  با همه توان برایش زیستن را ساز کنی،
  تا برای ساختن ،
گامی را بنوازی 


-------------------------------------------------
جایگاه چیدن عکس :
سفره اژدهاها دوستان - سفره سی قایق - در دامن کلک چال - پنجشنبه ۲ شهریور

عکاس : نوجوان - آوین عالم نژاد
----------------------------------------------------

سپاسگزاری ویژه از : آوین عزیزم  در این یک سال که کنار هم سر سفره‌ها حاضر می شویم ،لحظه به لحظه بالیدن هایت  را می بینم که منعکس می شود در نور عکس های که می چینی، ازت سپاسگزارم همکار عزیز به خاطر همه دیدن هایت ، به خاطر همه شنیدن هایت ، به خاطر همه نوری که از  انعکاس صحنه زیست مان بر سفره مان می تابانی
ازت ممنونم عکاس اعزامی از دفتر اژدهاها دوستان 

منشی اژدهاها دوستان
هی‌وا 

 

۰ نظر
هیوا علیزاده

از ساختن بگو ای پرواز

من اینجا ردپای ساختن ، ردپای یک آشیانه می بینم .

تو چی ، ای همراه ؟ 

ما مصالح مان برای ساختن چیست ؟ 

برای ساخت آشیانه مان ؟ 

برای ساخت افکار مان ؟ 

برای ساخت نگاه مان ؟

برای ساخت ارتباط های مان ؟ 

و 

برای ساخت دنیای مان ؟ 

ما مصالح برای ساختن های مان را از کجا برمی چینیم ، ای دوست ؟ 

 آن درختی که قرار است ما از آن شاخه برچینیم برای ساختن های مان کجاست ؟ 

کجا قرار است باشد ؟ 

ریشه های این درخت کجاست ؟ 

 باغبان اش کیست ؟

.

هی وا 

 

جایگاه چیدن این عکس:

تهران پارک شهر- ۴ فروردین ۱۴۰۲

 

۰ نظر
هیوا علیزاده